بادی که میوزد
تنها سنگریزه می آورد با خود!
و دمپایی های سرگردانی که راه را نمی شناسند
تو کی به دنیا میآیی؟
کی؟
تمام شهر
محاصره در صخره است
و هیچ خرگوشی نمیتواند به شهر وارد شود
همه پشت صخرهها جا ماندهاند
بنفشه،
حتی باران!
و خرگوشها تا فردا از تشنگی تلف خواهند شد
تو کی به دنیا میآیی؟
کی؟
تمام شهر
در محاصره روباههایی است
که قصد تاکستان ما را کردهاند
با نقشههایی در چشم و لکه خونی بر دندانهای نیش
بیا و روباهها را فراری بده
تاکستان را برای ما حفظ کن
و خودت هیچ وقت از آن انگورها نخور!
تو کی به دنیا میآیی؟
کی؟